این زمین پرشده از درد و پر از تقصیر است
باورم نیست که این حال بد از تقدیر است
جمعه وشنبه ندارد که! هوا دلگیراست
از بدِحادثه و درد، جوان هم پیراست
به گمانم نفسی تازه نیاید دیگر
حال و احوال زمین در گروِ تدبیر است
باید "اخراج" شویم، ازبرهوت، ازاین غم
کارمان باز بدست دلِ "حوا" گیر است
عشوهای، وسوسهای، سیب مهیاست بیا
وقتمان میگذرد دلبرِ"آدم"، دیر است
شاید اینبار گناهت سبب خیر شود
دست جنبان که جهان درشرف تسخیر است
شاید اینبار خدا باقلمش خوب نوشت
گرچه میدانم ازاین عالم و آدم سیر است
احمدصیفوری
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 03 بهمن 1400 01:36
سلام ودرود