دارم با خودم حرفتو میزنم
توی دادگاهی که قاضیش تویی
منم متهم ردیف اولش
یقیناً ولی تنها راضیش تویی
همیشه به ابهام گفتم ولی
میخوام امشب و ساده صحبت کنم
برا اینکه آسوده باشی گلم
باید پیش تو ترک عادت کنم
نیازی به زنجیر و چاقوت نیست
فقط کافیه بِم بگی تا بِرم
نیازی به قاضی و باقی نبود!
تو شاکی بشی من دل و میبُرم!
چه فرقی داره دیگه چی پیش بیاد؟
تو دنیای بیتو، هوا هم پسه!
تو آروم باش و به کارت برس
خدا همدمِ آدم بیکسه
تو دریای غم، میشه غرقم کنی؟
من از این شب و روز خستم رفیق
میشه پابذاری به روی گلوم؟
بذار رو گلوم پاتو، هستم رفیق!
بذار آخرین حرفمم بِت بگم:_
زمین و زمان سخت آزردنم
تو تشیعِ من پات و اصلا نذار
که من جون نگیرم دَمِ مردنم!
#احمدصیفوری
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 05 آذر 1402 10:28
سیاوش دریابار 07 آذر 1402 10:35
عاشق که شدم جز تو کسی یار ندارم
صحبت نکنم انگار طلبکار ندارم
بر بزم ننه پای که اندوه وسراب است
دریا چو شود مست که اجبار ندارم
سلام صبح بخیر
زیباترین سلام دنیا
تقدیم به شما شاعر کرانقدر و فرهیخته
سروده اید به مهر
برایتان قلم نویسا خواستارم
لحظاتی ناب پیش رو داشته باشید