دور وبرت انگار گرفتار زیاد است
بر نسخهٔ آغوش تو بیمار زیاد است
در نقطهٔ امنِ دلِ تو جای کسی نیست
در فکرِ تو دیوانه و هوشیار زیاد است
از تو همهٔ شهر سرودند و نوشتند
در وصف نگاهت، تب اشعار زیاد است
احیای برادر کشی از عشق تو سر زد
در راه رسیدن به تو پیکار زیاد است
خونِ دلِ من میچکد از تیرِ نگاهت
هر چند در این مهلکه تکرار زیاد است
دیوانهٔ لبخندِ تو هم ساغر و ساقی
از بس که ادای تو در این کار زیاد است
در فکرِ وصالِ توام و تشنهٔ دیدار
مثلِ عطشی که دَمِ افطار زیاد است
#احمدصیفوری
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 14 اردیبهشت 1401 16:39
سلام ودرود