شبیه خوانی چشمانت ، نشسته ، مقابل چشمانم
خیال گیسوی روحانیست ، نماز باطل چشمانم
سرود رطل سترون بود ، شروع آتش در من بود
رسول صبح عسل در تو ، شب هلاهل چشمانم
گریخت طفل شکیبایی ،مجال خنده ی پوشالی
و موج آبی شن -آجین ، نواخت ساحل چشمانم
تو که امید شبستانی ، تمام حلقه ی ایمانی
به دوردست جهان بنگر ، به حد فاصل چشمانم
به عشق میرسم و هر شب، سراب شانه ی تو پیداست
میان بهت جهان از بغض ، میان حاصل چشمانم
چقدر ساغر پنهانی !؟ سکوت آینه ای سنگی
چه ریخت در دل تو امشب ، چه ماند در دل چشمانم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 14 بهمن 1401 20:46
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید