گاهی پشت پنجره صدام کن
صدای تو دل نشین است
گاهی صدام کن
صدای تو زندگی ست
صدای تو عزیزست و رفیق هر تن
گاهی صدام کن
صدای تو نکوست
صدای تو نسیم صبحگاهی ست
و صدای تو در دل هاست
گاهی با صدای تو میشینم روی برگ گل یاس
سبزه می چینم
صدام کن
صدای تو موج دریاست و
رود پُر آبی شده که خروشان می گذشت
گاهی صدای تو امواج خروشان دریاست
که کشتی به قعر دریا می برد
گاهی پشت پنجره صدام کن
صدای تو بارانی ست
که زمین را می شوراند
صدام کن
صدای تو طوفانی ست
که دل هر نجوایی را می رباید
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 21 آبان 1402 11:54
لطیف و دلنشین
کیوان هایلی 21 آبان 1402 13:54
درودتان باد بزرگوار
زیبا سرودید
سروش اسکندری 21 آبان 1402 14:34
درود بر شما جناب عاجلو سپاس از محبت خالصانه شما
سروش اسکندری 21 آبان 1402 14:36
درود بر شما جناب هایلی سپاس از مهر و حضور جاویدتان
سیاوش دریابار 22 آبان 1402 08:40
.....آغاز شدم......
سپر شدم براش
برایم سنگ شد
عصا شدم براش
برایم لنگ شد
دوا شدم براش
برایم درد شد
فرهیخته ،ادیب و شاعر گرانقدر
با سلام
امروز مهمان دفتر شما شما بودم
بسیار زیبا و جاودانه بود
قلم سبزتان را می ستایم
مانا عمر گرانسنگتان
به امید موفقیت
سروش اسکندری 22 آبان 1402 15:20
سلام و درود بر شما جناب دریابار عزیز و ادیب
سپاس از محبت بی کران و حضور سبزتان
سروش اسکندری 22 آبان 1402 15:22
درود بر شما جناب قادری سپاس از مهر و حضور جاویدتان
سروش اسکندری 25 آبان 1402 10:48
درود بر شما جناب مولوی عزیز سپاس بی کران از مهرتان