شب تا سحر با عشق تو با ماه نجوا میکنم یک لحظه نه یک عمر را نذر تو تنها میکنم
شاید که بخت ما هم با بخت تو همسان شود جان را چه باشد قابلی خرج تو تنها میکنم
با یک نگاه در لحظه ای ما را گرفتا رکرده ای انکار نکن دل شاهد ست آن را هویدا میکنم
گفتی که سخت باشد وصال دشوار تر هست راه آن مجنون وار میگردم و راهی که پیدا میکنم
زین کرده ام این اسب را می تازم در اوج خیال با عشق خود آخر تو را معشوق و شیدا میکنم
رو کن به این مجنون خود بنگر این اخلاص را خالص تر از این هم مگر عشق تو پیدا میکنم
شب هم به پایان آمد و عشق تو پایانی نداشت نجوای عشق تو به روز با ماه پنهان میکنم
میگرد این چرخ و فلک با گردش دور زمان رویای با تو بودن و تعبیر به فردا میکنم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 20 آذر 1401 22:57
درود بر شما