ترک آینه
از گسل، زلزله، آوار بدم می آید
از غم و اینهمه تکرار بدم می آید
بسکه بیهوده زدم لاف شعف با دل خود
دیگر از لحظه ی انکار بدم می آید
گرد پیری به سرم ریخته حسرت هر دم
من از این بارش اجبار بدم می آید
عمر ما رفته ولی پنجره ای باز نشد
از در بسته چه بسیار بدم می آید
پر پروانه شکست از ترک آینه ها
من از این تلخی دیدار بدم می آید
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 14 بهمن 1401 20:44
سلام ودرود