دفاتر شعر

آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

نمی دانم

ارسال شده در تاریخ : 06 آبان 1402 | شماره ثبت : H9426905

《نمی دانم》

نمی دانم رسد روزی که شام ما سحر گردد
هوای نفس این آدم بدون بال و پر گردد

نمی دانم زمستان می رود از نو بهار آید
سپیدی پیش هر شام سیاهی مفتخر گردد

نمی دانم کویر خشک دل روزی شود دریا
بروی شاخه ی دل میوه هایی بارور گردد

نمی دانم برای طفل بی مادر رسد روزی
که آدم ، آدمی گردد برایش چون پدر گردد

نمی دانم در این ظلمت که راهش پُر خم و پیچ است
یکی محرم شود با دل در این رَه همسفر گردد

نمی دانم به جای روبه مکّار در جنگل
رسد روزی در این جنگل که سلطان شیر نر گردد

نمی دانم رسد روزی که ساقی پُر کند ساغر
درون ساغر ما باده ای شیرین شکر گردد

نمی دانم چراغ رَه شود روزی بنی آدم
شود شمع فروزانی ولیکن بی خطر گردد

نمی دانم به پایان می رسد این شام تار ما
شود صبح سپیدی روشنایی مستقر گردد

و می دانم زمانی《مخلص صادق》رسد آن روز
گلستان می شود ، باغ خزان زیر و زبر گردد

دوشنبه۱۴۰۰/۲/۱۳

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 54 نفر 111 بار خواندند
امیر عاجلو (07 /08/ 1402)   | سروش اسکندری (07 /08/ 1402)   | شهناز عیدی وندی (07 /08/ 1402)   | محمدهادی صادقی (08 /08/ 1402)   | حشمت‌الله محمدی (09 /08/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (07 /08/ 1402)  سروش اسکندری (07 /08/ 1402)  شهناز عیدی وندی (07 /08/ 1402)  
تعداد آرا :3


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا