《خواب و بیدار》
هر که را خوابیده باشد می توان بیدار کرد
آدمِ نوشیده مِی را می توان هوشیار کرد
خار صحرا می شود گل گر بخواهد آن شود
می توان داروی درد بلبل بیمار کرد
دل به خورشیدی ببندی می شود یلدا سحر
می توان صبح سپیدی آسمان تار کرد
گر بخواهی می شود نفس هوا مرغ هما
عاقبت گرگ درون را رام و بی آزار کرد
گر بخواهی با صداقت می رود مکر و دغل
حیله را دور از درون روبه مکّار کرد
از محبّت گر شود روشن چراغ سینه ای
شام ظلمت را توان روشن پُر از انوار کرد
با کلید دوستی هر قفل دل وا می شود
دوستی کن دشمنت گر با تو بد رفتار کرد
با گذشت و مهربانی خانه ی دل را بساز
دشمنت گر آسمان را بر سرت آوار کرد
سربلندی همّتی مردانه می خواهد بدان
سرو خوش قامت شوی ، گر روزگارت خوار کرد
《مخلص صادق》اگر روزی زند خود را به خواب
از چنین خوابی دگر نتوان وِ را بیدار کرد
دوشنبه ۱۴۰۰/۲/۶
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 10 آبان 1402 09:14
درود و سلام موفق و مانا باشید
سیاوش دریابار 10 آبان 1402 15:52
حدیث درد می باید نوشتن
کلام سرد می باید نوشتن
حدیث تو جور و جفا بود
بنام مرد می باید نوشتن
با سلام
درود بر شما و قلم شیوایتان
موفق و مانا باشید
محمدهادی صادقی 11 آبان 1402 17:08
درود و سپاس جناب دریابار زیبا قلم هستید