《پرواز عاشق》
وقتی تو رفتی مادرم دنیا به پیشم تار شد
خونین جگر شد این دلم چشم رُخ من زار شد
این شام تارم را دگر خورشید تابانی نبود
آتش زدی در خرمن جانم ، دلم بیمار شد
بعد از تو این پاییز من دیگر نشد فصل بهار
باغ و گلستانم خزان گردیده شوره زار شد
در این بیابان دلم دیگر نمی روید گلی
این شوره زار دل در آن روئیده پُر از خار شد
خم گشته زیر بار غم این قامتم ای مادرم
این گنبد مینا تو گویی بر سرم آوار شد
دُری گران دیگر نمی بینم شود چون مادری
دنیا به پیش چشم من پّست و ذلیل و خوار شد
بعد از تو بال و پّر شکست و بال پروازی نبود
مرغ دلم زندانیِ زندان روزگار شد
بعد از تو مادر زندگانی راه همواری نبود
پُر پیچ و خم شد زندگی راهش چه ناهموار شد
با رفتنت مادر زدی آتش به روح و جان من
عشقی ندیدم همچو تو این سینه پُر اسرار شد
ای 《مخلص صادق》به دل غم داری و در دیده اشک
آتش زدی مادر به جانم روزگارم تار شد
چهارشنبه۹۹/۱۱/۱۵
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 26 آذر 1402 09:23
درود بر شما
محمدهادی صادقی 26 آذر 1402 13:57
درود و سپاس