آن زمانم، که رسد زین ویرانه روم
خواهان انم، که مدهوش و دیوانه روم

من بیچاره نه مالی نه منالی ار بی همه چیزی
شود ایا کز این دنیا شاه و شاهانه روم

یارب کس نشد همره و همسفرم زین ره
قسمت این بود...

به دیدارش با دل غم دیده می روم بیچاره من
دل داده و پا برهنه می روم بیچاره من

دلی آکنده از مهر و محبت
با قلبی شکسته میروم بیچاره من


به پاییز و زمستان و بهار
هرزمان پیوسته می روم بیچاره من
...

قصد پرواز با بال بسته دارم
چندیست که دلی شکسته دارم

گرکه خواهم باز کنم لب به سخن
بینم که سخن زیاد نگفته دارم

درتقابل رخ پیروزی ندیدم من
بس که از دیربازدشمنی دیرینه دارم

به هر مجلس نشستی شا...