آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

نوبت آخر

ارسال شده در تاریخ : 09 آبان 1402 | شماره ثبت : H9426945

ما آمده و درد و غم و اندوه بدیدیم
گر ظلم و ستم را به یه نقاشی بدیدیم

چون درک بدان قلب که قوی بود ما را
طعم آن درد بدو خفته و ، آن را دیدیم

نوبت ما سخت بُوَد لحظه دیدار قلوب
خشت آخر چون بخون آلوده بودش دیدیم

کماکان مست آوای عزل گوش ، بگوش
هر کودک غم خوار و عزادار که بودش دیدیم

بر صبر خودت بکوش و سرکوبش باش
هر مادر چوب خورده به سر را دیدیم

موهای پریشان و بدان ظلف بلندش
هر دختر ترسیده که رسوا ، بدیدیم

از دین که نماندش ، بجزء نام و نشانی
هر پیکر آن بچه که از رنج بدیدیم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 63 نفر 169 بار خواندند
امیر عاجلو (10 /08/ 1402)   | سروش اسکندری (10 /08/ 1402)   | سامان نظری (10 /08/ 1402)   | سیاوش دریابار (10 /08/ 1402)   | حفیظ (بستا) پور حفیظ (12 /08/ 1402)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :3


نظر 3

  • امیر عاجلو   10 آبان 1402 09:13

    سلام ودرود rose  rose  rose

  • سیاوش دریابار   10 آبان 1402 15:52


    حدیث درد می باید نوشتن
    کلام سرد می باید نوشتن
    حدیث تو جور و جفا بود
    بنام مرد می باید نوشتن
    با سلام
    درود بر شما و قلم شیوایتان
    موفق و مانا باشید

  • حفیظ (بستا) پور حفیظ   12 آبان 1402 12:47

    درودها جناب آقای نظری! بسیار زیبا و دلنشین و مخاطب محور بود! درود بر شما applause applause applause rose rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا