بسم الله الرحمن الرحیم
طمع
((داستان این شعر با اندکی تغییر از کلیله و دمنه بر گرفته شده است))
((کتاب اصلی:۱۰۱ قصه کلیله و دمنه بازنویسی بتول سعیدی))
بیشه زاری بود زیرِ کوه ها
چند زنبوری بُدند آنجا رها
یک ز آن ها بس عسل اندوز بود
کار او هر لحظه در هر روز بود
هر گلی را دید شد خالی ز شهد
بهر خود بودش فقط آن کار و جهد
تا گل خوشرنگ دید آن بوالهوس
وسوسه گشتی طمع ها کرد بس
روز دیگر آمد و زنبور مست
رفت جایی روی نیلوفر نشست
زرق و برقی دید باز آن خیره سر
در طمع افتاد با یک دم نظر
گفت این گل چاق هست و بس درشت
شهد آن را من بگیرم مشت مشت
چند ساعت بود گرم کار خود
عاقبت گل تنگ و چون یک غنچه شد
شد گرفتار یکی بی در اتاق
ماند آن جا تا بمرد از اختناق
دور باید کرد خود را از طمع
کس نبیند نیکی از حرص و ولع
شاعران: امیر اصلانی/ امین اصلانی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 03 مهر 1402 15:53