...تمنای تو دارم......
.....برخیز.....
شبم را کنار شب تار برخیز
شبم شد بانگ مهر نگار برخیز
دلم در تب و تابش خوش بود
به وقت دیدن روی یار برخیز
@@@@@@@
.....تمنای تو دارم.......
به پا خواستم تمنای تو دارم
هوس کردم نگاه روی تو دارم
دلم خسته زبان بسته دارم
بخواه تا از سر تا پای تو دارم
@@@@@@@
....ای خدایا......
نگارم غمزه کرده ای خدایا
دلم را شرمنده کرده ای خدایا
دلم در تاب یار بیقرار است
قرار بر بنده کرده ای خدایا
@@@@@@@
......دامان تو گیرم......
به خود گفتم سحر اید دامان تو گیرم
چو چنگ انداختم بر دام از آن تو گیرم
بزن تیری خلاصم کن بزار ارم بمیرم
بمیرم زنده گردم باز دستان تو گیرم
@@@@@@@@
.....تا صبح بیدار......
خدا داند که شب تا صبح بیدار
نخواهم روی کس جز دیدن یار
نگارا دل نبند بر محرم و نامحرم آنم
که خود دردم تو درمانی شب تار
@@@@@@@@
....شکر بی پایان...
الهی شکر تو پایان ندارد
در این منزل کسی ایمان ندارد
خدایا واستان دستم بگیرید
بگیرید و دستم را وا ندارد
سیاوش دریابار. چهارده دی چهارصد و دو
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 16 دی 1402 10:57
!درود
فرامرز عبداله پور 17 دی 1402 13:09
درود زیبا ودلنشین سروده اید
⚘⚘⚘⚘????????????????
زنده باشید به مهر
محمود فتحی 19 دی 1402 17:37
درود بسیارقشنگ زیبا سرودید