ناله ها حبس شدند
زیر آوار خشونت
درمشت قلبهای سنگی
که بوی انسانیت
به مشامشان آشنا نیست
و مزه می کنند
بادهان دلشان
خونهایی را
که طعم اشک و مظلومیت میدهند
و با قلب های
حیوانی صفتشان
چنگال می کشند
بر نگاه های معصوم
و با ابرهای غول آسای بی مهری
تیره وتار می کنند
آسمان زندگیشان را
#افسانه_ضیایی_جویباری
#غزه_تسلیت
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 30 مهر 1402 11:26
درود بزرگوار ا
افسانه ضیایی جویباری 30 مهر 1402 12:23
درودهابرشما جناب عاجلو عزیزمتشکرم
سیاوش دریابار 30 مهر 1402 12:17
کدخدا
می خواست خدایی کند
اما نشد
بعد مرگ پادشاه
در شهر شاهی کند
اما نشد
با سلام و درود فراوان
شعر شما را خواندم
زیبا و دلنشین بود
برایتان قلبا آرزوی توفیق دارم
قلم سبزتان همیشه نویسا
روح تان جاودان و پر فتوح
موفق باشید
افسانه ضیایی جویباری 30 مهر 1402 12:24
دروذهاجناب دربارمهربان تشکرازدلگرمی هایتان
حفیظ (بستا) پور حفیظ 30 مهر 1402 15:21
درودها بانو ضیایی عزیز
شعررتان را خواندم بسیار دلنشین مخاطب پسند زیبا مقید به قواعد شعری بود درودها بر شما
هماره نویسا باشید و شاعر
افسانه ضیایی جویباری 30 مهر 1402 18:04
درودهاجناب حفیظ مهربان تشکربیکران از مهرو توجهتان که اینگونه نگاهتان زیباست
سروش اسکندری 30 مهر 1402 18:54
بانو جویباری بسیار زیبا سرودید
افسانه ضیایی جویباری 30 مهر 1402 20:12
بسیارسپاس ازمهربانی شماجناب اسکندری گرانمهرمهرتان مستدام