شبی میخوام ز دنیا یک قایق و یک دریا
من و تو با هم باشیم فارغ ز رنج دنیا
شبی که دستای من گرم از تب تو باشه
ز قیل و قال دنیا اونجا خبر نباشه
شبی که پر باشه از صدای ساز بارون
برات غزل بخونم یواش یواش و اروم
شبی به رنگ چشمات به رنگ خوب دریا
به رنگ پاک بارون که میزنه بی صدا
تو شهبانوی عشق منم میشم ناخدا
سوار بر بال موج دل میزنیم به دریا
شبی که سرشار از نگاه نازت باشه
یک دشت پر شقایق صحن نگاهت باشه
شبی که میسوزم از تب داغ نگاهت
ممیمیرم از غم عشق در آغوش و پناهت
۹۰/۳/۵
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 19 اردیبهشت 1403 10:58
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
davood shirvani 21 اردیبهشت 1403 11:22
سپاسگذارم بر هنر کوچک بنده قدم رنجه فرمودید
davood shirvani 25 اردیبهشت 1403 15:57
قدم رنجه فرمودید
محمود فتحی 21 اردیبهشت 1403 20:00
درود برشماامیداست موفق باشید