دفاتر شعر

آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

مهمان

ارسال شده در تاریخ : 11 تیر 1395 | شماره ثبت : H943581

من عشق را در سینه پنهان کرده بودم
یعنی هوای بند و زندان کرده بودم
در عصر ماشینی و آدم های کوکی
با تو هوای شهر کاشان کرده بودم
می آمدم از روستا سمت جهانت
کل مسیرم را گلستان کرده بودم
چون ابرهای بی قرار فصل نوروز
قصد نوازش های باران کرده بودم
روز و شبم را وقف دیدار جمالت
اردیبهشتم را که آبان کرده بودم
هی فال قهوه می گرفتم تا بیایی
وقتی که پشتم را به قرآن کرده بودم
استغفرالله حکم خالق بودی و من
خود را شبیه بت پرستان کرده بودم
ای کاش جای این تلاش بی سرانجام
یک شب تو را در خانه مهمان کرده بودم
بر سفره ی افطار با تو می نشستم
شکر خدا و لعن شیطان کرده بودم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 209 نفر 300 بار خواندند
حمیدرضا عبدلی (12 /04/ 1395)   | علیرضا خسروی (13 /04/ 1395)   | معصومه عرفانی (15 /04/ 1395)   | محمدعلی ساکی (30 /07/ 1395)   |

رای برای این شعر
حمیدرضا عبدلی (12 /04/ 1395)  علیرضا خسروی (13 /04/ 1395)  معصومه عرفانی (15 /04/ 1395)  
تعداد آرا :3


نظر 3

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا