یک قرنطینه هوس
درد دارد
زندگی در یک قفس
یک سراشیبی پر از درد و مرض
یک وجب جا
انتظارم می کشد
ضلع شرقی ، ضلع غربی
زیر یک کاج بلند
آرزوهایی که از ذهنم گذشت
یک غزل یا یک ترانه
قسمتی از سرنوشت
کاش از اول برایم می نوشت
یک قرنطینه هوس
رد پایی روی آب
تازه می فهمم
که تنها مانده ام
یک خدا
تنها برایم مانده است
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
علیرضا خسروی 10 فروردین 1395 02:07
زیباست
درود بر شما
حمیدرضا عبدلی 10 فروردین 1395 05:25
با سلام موفق باشی