هر جا میروم تو با من هر جا میروی حتی جای من خالی نیست

می خواهم نه تو را از تو خودم را

۱. در آغوشم که می کشی، مردی بیست ساله میشوم شکوفا از جوانه های عشق... ۲. آدم بودن را بر گزیدم تا تنها تو را حوا ببینم. ۳. خیال انگیز ترین خواب ها را خواهم دید اگر شبی بخوابم بیایی ! ...

۰۱- بی قراری هایم بهانه است می خواهم تو بیایی و پیاله های پر از مهر را برایم بیاوری. ۰۲- خفه کرده اند سدها رودی را که برای ماهیان میگفت از زیبایی های دریا.   ۰۳- کلاغها "آمدنت" خبر آورد...

1. بی قرارم مثل ماهی داخل تنگ برای دریا. 2. رفتی چه تاوان سنگینی داشت دیر آمدن من! 3. به چه کار آید در! باشند یا نباشند فرقی ندارد وقتی تو نیایی. 4. دوست داشتنت مثل شربت های سرم...

در طوفانِ بی تفاوتی هایت غرقِ تمنا شد دلِ به دریا زده ام شاعر: رضا نجفی (پاذیز)

دست انتظار تراش میدهد چوب تنم را در فراقت رضا نجفی ( پاذیز )

اقلیم چشمانم استوایی میشود اگر غروب کند خورشید نگاهت رضا نجفی ( پاذیز )

دلم یخِ انتظار بست تا قطبِ نگاهت رضا نجفی ( پاذیز )

دریایی از سراب بود ساحلِ کویری که مرا لب تشنه باز گرداند رضا نجفی ( پاذیز )

در آتشفشان فراقت فورانِ اشک می کند دلِ به تنگ امده ام رضا نجفی ( پاذیز )

در پیچش جاده ی خاطرات تنها یاد تو ست که پاپیچِ حواسم میشود رضا نجفی ( پاذیز )

انار از غم فراق است اگر دلش به رنگ خون می شود رضا نجفی ( پاذیز )

گله از آینه میکردند موهای سرم سپیدی را به رویشان آورده بود رضا نجفی ( پاذیز )

در بیشه خیال آبشاریست پریشان گیسوانت رضا نجفی ( پاذیز )

زندگی شعریست عاشقانه که بی تو وزنی ندارد رضا نجفی ( پاذیز )

دل کویر شور که می زند ابرها از ترس نمک گیر شدن نمی بارند رضا نجفی ( پاذیز )

در آغوشت جهان وحشی آشوب آرام است غم و تشویش ناکام است بگو با من مگر در کافه ات بابونه داری یا بهارنارنج؟ که این یاغیِ دلتنگی میان بازوانت کودکی رام است... مهناز نصیرپور...

باران اشک ابر است در فراق دریا

1- ماه تابید و جیرجیرک خواند چشمه بر قول خویش ثابت ماند من و خواب عمیق و پیله ی سخت. 2- می زند شادمان به دامنِ موج شده با موجِ ناشکیبا، زوج شب به ساحل، سکوتِ ماهی بود . 3- بعدِ ب...