- لیست اشعار
- قالب
- دوبیتی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
میثم محسن دخت املشی
در22 /02/ 1362 -
محمود حنیفی
در22 /02/ 1366 -
سیروس کامجو موحد
در22 /02/ 1366
چرا درد دلم درمان نکردی به مهمان خودت احسان نکردی تو خندیدی فقط بر حال زارم چرا راز مرا پنهان نکردی
ادامه شعر«هشدار» با شعر ، قلم پیکرِ احساس تراشد حیفست قلم باشدو،احساس نباشد ای آنکه گرفتی ، قلمِ داد ز استاد هشدار قلم ، چهره حق را نخراشد حسن کریمی...
ادامه شعربیا وباز هم دیوانه ام کن بنزد عاشقان افسانه ام کن مرا دریاب چون عاشق ترینم به گردشمع خود پروانه ام کن
ادامه شعر«چار شنبه سوری» بیا آتش بسوزان ، هستیم را مگیر از من ، سرور ومستیم را دلم شد، هیمه چارشنبه سوری دل ار سوزد ، بسوزد پستیم را حسن کریمی...
ادامه شعرهمیشه بوده ام من روبرویت میان خاطرات وآرزویت چرا پس میزنی ساز مخالف که هستم بغض مانده در گلویت
ادامه شعرتو بیرحمی و هستی مردم آزار من ودل را همیشه دادی آ زار بگو از جان دل دیگر چه خواهی ندارد هیچ شوقی بهر دیدار
ادامه شعربا این دل من همیشه کردی بازی بر مرگ دلم چرا تو گشتی راضی حالا که دگر پیر شدم حرفی نیست تنها که شدی کلاه خودکن قاضی...
ادامه شعردو چشمانم نداره خواب انگار زشوق دیدن تو هست بیدار ببین تنها نشستم عیدآ مد مرااز خاطرت بردی تو انگار
ادامه شعردفاع موشکی مان افتخار است کنون که فصل نو فصل بهار است طریق دشمنان خود نپوییم هر آنچه حرف او باشد نگوئیم -------------- باران و نسیم و عطر سنبل همراه نوای شاد بلبل امروز به کوه ودشت وصحرا رو ت...
ادامه شعریک شاعر مهربان و عاشق اینجاست یک درد عجیب دردل او پیداست تنها هنرش همیشه شاعر بودن این دردز شعرهای او هم پیداست...
ادامه شعرببادم داده ای با خنده هایت دگر من خسته ام از شکوه هایت سرم رابرسرزانوی خود نه دلم تنگ است برای گریه هایت
ادامه شعربیا تا قدر این جان را بدانیم و ارزش های ایمان را بدانیم به سال نو به کوشیدن بکوشیم و قدر ملک ایران را بدانیم
ادامه شعرسامره دخترک زیبایم تو امید منی ودنیایم زندگی بی تو ندارد ارزش بی تو تاریک شود فردایم
ادامه شعردل ز شادی پر، جدا ازغم کنیم نی به دشمنهای خود سر خم کنیم با امید حق و اقدام و عمل اقتصاد خویش را محکم کنیم
ادامه شعر« رُطب از تو » امشب بستانم صنماخوابِ شب ازتو درمان شودم تب،بِدوعنابِ لب از تو حوای دلم،نخلِ حضور تو بهشتست آدم نشدم،شیطنت ازمن،رُطب ازتو حسن کریمی...
ادامه شعرنگاهم کن ببین در این نگاهم که میگوید بتو من بی گناهم دگرآواره ام جایی ندارم وآغوشت شود یکدم پناهم
ادامه شعر« بهار آمد » بهارآمد، بهار آمد ، شمیمِ عطریارآمد بباغ گل شدم ناگه،نگاری گلعذارآمد میان برگِ گل،باگونه گلگون اوماندم نگاهم با نگار ،اما دلم با گل کنار آمد حسن کریمی...
ادامه شعرمولا تو ببخش و یاری ام کن همواره خودت بهاری ام کن دست تهی مرا تو بنگر یا رحم به این نداری ام کن - جانانه دفاعی از ، حرم کرد هرگز ننشست و قد علم کرد از قدرت او به لرزه آمد دشمن که به دین حق...
ادامه شعر روزگاری نامناسب مردمانی ناسازگار
ادعاهاشان فراوان پوچن و ناماندگار
حرفهاشان همه دوز و کلک باشد همی
زندگیشان یکسره نیرنگ باشد وانگهی...
« تعارف » طعم تو شدحلاوتِ کندوئی از عسل سهم منم ، چشیدنِ آن گشته از ازل مهمان همیشه ،منتظرِیک تعارفست بگذار تا که غنچه لب ، وا کند بغل حسن کریمی...
ادامه شعر