1 :

بی زبانی به از آن صدها زبان
یاوه گویانی بخاطر تکّه نان

لایموتی قوت بریانی شده
خلق را سرکیسه با فنی بیان

2 :

بین ادیان گشته ای چون ترجمان
ناز فخری می کنی رابط میان

خود بپا تا خود نیفتی چه عز...

سخن قضای ندارد ولی نماز چرا
سخن شناس چه علّت به شرح ده ما را

اگر چه فقر به فقهی نداردش عیبی
نگاه عیب نما عیب را چو سایه نما

ولی اله بایبوردی

27 / 07 / 1401
...

گل دهد خاری نمی دانم چرا
پاک باید پاک هر اندیشه را

حرف ها گویی لفافی ای عزیز
نزد افرادی که یکسر بی نوا

رانده درگاهی ز عقبا مانده ای
چاله چشمی را نبینی مکرها

گر زنی جانا به شعرم شانه ای
شانه ای بر ...

رو به خشکی هر گیاهی توبه کار
زاده عشقی مرگ را طالب چکار

تیشه هایی می زند بر ریشه ای
با جنونی عقل افکاری فگار

ولی اله بایبوردی

22 / 07 / 1401
...

سرو را ماند مقاوم ایستا
جان طاها نور ایمان بین ما

منتظر افراد بینی با خلوص
منتظر آن لحظه ای حاکم تو را

امر فرماید قیامی ای عزیز
تحت فرمان حاکمیّت را بنا

عدل گستر در جهانی دنیوی
دست هر حاکم که غالب...