با شمس نشیمن شد ، مؤلای وجودمان
چون مولوی و شمسی گاهی به عیان پنهان
اندیشه عرفانی ، شخصیت دورانی
چون حافظ و مؤلانا خاقانی شروانی
مؤلا به چه مؤلا شد حافظ به چه حافظ هان
دریای معارف بین ، فارغ ز جهان ، این آن
دریای معارف را ، گوهر ، به چه ارزانی
با جنب و به جوشی هان بیرون ز حیات آبی
یک قرن و یا بیشی گر بگذردش جانا
ارزش به هنر باقی ، ارزش به گهر زیبا
فرهاد کند جویی ، جوی آب ، به شیرینی
جوی آب روان شیرین چون شهره شیرینی
واقف به نکویی شد ، نیکو سخنی ، زیبا
هر جلوه زیبایی زیباست چو گل هر جا
مجهول به تاریکی ، پیدا نشود پنهان
با سیرت ربّانی خورشید صفت هر آن
با شمس شناسایی ، مهتاب به تاریکی
مهتاب چو مؤلانا خورشید به شمس آری
کوتاه سخن ، باید ، ایام گذر کوتاه
با علم معارف هان فارغ ز گناهی آه
ولی اله بایبوردی