عیسای من
تو درکوچه های جلجتا
دوباره به دنبال کفاره ی
کدام گناه من می گردی
به شهیدان سپید پوشِ این سالِ سخت قسم
اینجا هزار مریم باکره
هزار مسیح پاک تر از تو را به درد نشسته اند
هنوز از سالکان معب...

با ساحل کدام دریا هم آغوش شدی؟
که این همه پرنده دریایی
به دنبال بوی نمک دستانت
هوایی شدند.

جمشید اسماعیلی

شب خسته ازظلمت خویش
پیش ازهمه سپیده را ویارمی کند
من مسافرِپا برهنه همین شبم
می روم به انتهای صبوری دماوند
تا ابتدای بغض چشمه را پیداکنم
شاید با التماسِ شقایق دشت و
شفاعت خورشید
کمی گونه های ترک ...

قطار که ازپیچا پیچ کوهستان
به پلی یکه و تنها می رسد
نفس نفس زنان
با سوتی غمناک
همه ی بغض مسافران را
فریاد می زند
و کوه نام اساطیری تو را
انعکاس می دهد
ازخزر تا خلیج
ایستگاه به ایستگاه
عرق پیشا...

سکوت

درخلوت وسکوت مردانه ام
هنوزنتوانستم
پیراهن کهنه خیال را عوض کنم
اگر آینه تردید
کمی زودتر
دستی به سرو روی آرزو کشیده بود
شاید نیازی به عجزو ناله ی
هزار شمع نیمه جان
پای این پنجره نبود
حال خیال...