فواره ی غرش رعد اساطیر شدم
برنده تر از تیغه ی شمشیر شدم
جایی که همه ز مهلکه دور شدند
خیزش تیرِ آرش کمانگیر شدم
دکتر سجاد فرهمند ...
امشب خاطرات نوجوانی ام آمد به یاد
روزهای زیبای زندگانی ام آمد به یاد
عمرها کوتاهست و دنیای بی وفاست
بوسه بازی های بارانی ام آمد به یاد
دکتر سجاد فرهمند ...
زمانی زنـــدگی رنگی دگر داشت
و شعرم عاشقان در دل اثر داشت
صداقت با دو رنگی همصدا گشت
ندانستم که تا این حد هنر داشت
شبی او گرم شد با ما ولی رفت
و او برجانبی دیگر نظر داشت
چه زیبا عشق را می کرد توصیف...
زندگی یک آرزوی مبهم است
خوابی پریشان و در هم است
شادمانی متضاد زندگی ست
جای جای آن نقش غم است
دکتر سجاد فرهمند ...
آن گونه که نادر از هند تاراج گرفت
مرا چینِ گیسویت در امواج گرفت
بیچاره منم که از جواهرات قلبم
برق تیغ چشم های تو باج گرفت
دکتر سجاد فرهمند ...
تبلیغات
