زمانی زنـــدگی رنگی دگر داشت
و شعرم عاشقان در دل اثر داشت
صداقت با دو رنگی همصدا گشت
ندانستم که تا این حد هنر داشت
شبی او گرم شد با ما ولی رفت
و او برجانبی دیگر نظر داشت
چه زیبا عشق را می کرد توصیف
خیالاتی بسی باطل به سـر داشت
حدیـــثی تلخ و بارانی که بگذشت
همان چیزی که این عاشق ثمر داشت
برایم بال پروازی دگــر نیـــست
و حتی پر زدن با او خطر داشت
به لبخندی شــدم دیــوانه اش باز
دو چشمانش به فرداها سفر داشت
و می دیدم برایم شعر می خواند
کجا از عشق شاعر او خبر داشت
کشیدم قلب خود را روی شن زار
عجب او ساده از رویش گذر داشت
نبردم سودی از عشق به آن یار
سراسر عشق رویایی ضرر داشت
و آن روزی که باغم سبز می گشت
دو رویی های او بهرش تبر داشت
چو یخ می کرد هر دم سرد برخورد
نگاهش با فلانی بس شــــرر داشت
بدون او جهان بسیار زیبـــاســـت
چنین عشقی برایــــم دردسر داشت
خداحافظ و این ابیات غمـــگیــن
سخن از عشق هایی فتنه گر داشت
دکتر سجاد فرهمند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 10 آذر 1401 20:15
درود بزرگوار ا