روزی در کاشانه ای مهمان شد پنبه زن... بانگ عجیبی سر داد از مرد و زن... بحث آغاز شد و میگفتند ناسزا... گویی از هستی خود بودند نارضا... لحاف دوز تا شام درگیر کار بود... لیک ناسازگاری در کاشانه پایانی نب...