آخرین اشعار

دفاتر شعر

آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

استاد پنبه زن

ارسال شده در تاریخ : 03 آذر 1399 | شماره ثبت : H9413768

روزی در کاشانه ای مهمان شد پنبه زن...
بانگ عجیبی سر داد از مرد و زن...
بحث آغاز شد و میگفتند ناسزا...
گویی از هستی خود بودند نارضا...
لحاف دوز تا شام درگیر کار بود...
لیک ناسازگاری در کاشانه پایانی نبود...
پنبه زن عاجز شد و کرد کارش را تمام...
با احترام مزدش را گرفت کامل و تمام...
در مسیر بازگشت همکار پیرش را بدید...
حکایت کاشانه نقل کرد و فطرتشان را درید...
همکار پیرش خردمند بود و عاقله مرد...
با یک پند مهر خاتمه این گفتگو را بزد...
از من به تو نصیحت ای استاد پنبه زن...
هر چه را دیدی ؛ دم نزن...

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 147 نفر 277 بار خواندند
امیر عاجلو (03 /09/ 1399)   | محمد مولوی (03 /09/ 1399)   | بهنود کیمیائی (04 /09/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (04 /09/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (04 /09/ 1399)   | منصور آفرید (04 /09/ 1399)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (03 /09/ 1399)  بهنود کیمیائی (04 /09/ 1399)  منصور آفرید (04 /09/ 1399)  محمد مولوی (20 /05/ 1402)  
تعداد آرا :4


نظر 5

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا