هر روز
صدای شکستن دلم را می شنوم
ترغ
ترغ
ترغ
بعد
هر چیزی را که می خواهم
دیگر نمی خواهم.
حالا این اشک ها
فقط برای همین ها نیست
چند دقیقه ی پیش
ترغ
چشمم خورد
به عکس هایت...!

مرضیه رشیدپور(کیمیا)...

مرزها این روزها احساسی شده اند
به وقت دوستت دارم
آن قسمت از مسیرشان که فرار کرده بود
دارد پناه می آورد به جنگل،
به همت کوه، چشمه از قلب هایشان زده بیرون
آن درختی که پیش ترها نمی آمد،
آنقدر شکوفه داده ...

به هر که دوست داری فکر کن
برای هر که دوست داری بنویس
اصلا هرچقدر که می خواهی
با خودت حرف بزن
اما
با این حرف ها که چیزی روشن نمی شود
باید بسوزی
بسوزی و
برسی به ته تهش
مثل همه ته سیگارها
که برای دوست ...

سیر شده ام از زندگی
بس که
دل بی زبانم
زخم خورده است...

مرضیه رشیدپور(کیمیا)

مرا به نام صدا زدی!
پا گذاشتی وسط دلتنگی هایم
و شبی از شب ها
وقتی رویاها
در خواب بودند
دست شعرهایم را گرفتی
و برای همیشه به خانه ات برده ای...

شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...