ارتش ناقوسگران ابروباد میگذرد،
در تلاقی تند تراشه های نت

در چمانه ی مواج چیناچین فلق

میچکد

از اندوهان قیرگون ابد

.
.
.

آه


با تو مرا به رخوت مانداب ابتلائی نیست

و مکاشفه ی گنگی شرابزده

گاه،...

خمید میان آیینه ها ،ژنده -پوش گم-پیدا
به اندُهان خیالش ،ماه را به زیر کشید
چه بدسگال و پریشان ،بِسان تیره -خسی
خراشید زرین-ردایِ نیک -پی خورشید

آه ،ستاره بود زن زیباخصال جادوکار
به گوشه های سحابی س...

از رود گنگ گفتی ، با صوفیان نبضت
شهد جهان چشیدم،من در دهان نبضت
میدان سرخ عشقیم ،آواره در هبوطم
زخمت به جان تلخم، من دردبان نبضت
بالاد عطر معناست، ترسایی تمناست
من دیدم و شنیدم ، آه از زبان نبضت
خون...

کوهِ مسلول،
کَلیم روایتِ نارینا
با سپهرِ عنابیِ بارانبَر می آمیزد ..
هیچ٘ کس نمی داند
بوی کافور وُ بَرف
بر استخوانِ سپهدار ٫ پیچیده ..
اسبهای وحشیِ ابرگون
زاغ٘ چشم وُ تایِه -یال
میانِ تازشِ آینه ، ا...

در عشقزار صبح عسل، خوابی
تا چله خوان میخک بیتابی
در قتل عام ستاره ی شب آرا
در بافه های ابرک سرخابی
در تازش خزان غزلپوشست
تصویر ماه در تپش قابی
کاریزها ، غل غل باران هاست
در بیخ باد ، شاخه ی دارابی
طعم...