<<حصارِ سرخ>>

برای تک گُلِ من، خانه می‌شود قلبم
بهشت و منزلِ دردانه می‌شود قلبم

حصارِ سرخِ مرا سبز می‌کنی با بذر
بپاش دانه که گلخانه می‌شود قلبم

شرارِ مِهرِ تو چون در دلم شده پیدا
برای ...

<<قاری>>

دلم از پاقدمت شاد و بهاری شده‌ است
خانهٔ عشق، پُر از بزمِ قناری شده است

عاقبت لانهٔ گنجشک‌ و کبوتر شده‌ بذر
بذرِ حسّم به تو اکنون چه چناری شده است

پرده را پس زده خورشید، تو را ...

<<ساعتِ عطش>>

بودِ تو داد رنگِ طلایی به خلوتم
باش و بده دوباره جلایی به خلوتم

انگار بی‌قرارتر از من دقایقند -
در ساعتِ عطش که بیایی به خلوتم

چون در فضای عشقِ تو ساکن منم بیار
از آسمانِ...

<<مسکوت>>

با درجِ نگاهِ تو ، جانم درجه دار است
از سانِ تو ای خورشید ! سربازِ تو سرداراست

در منزلِ تابستان انگور فراوان‌است
سرمستِ تو ام تا آن، در چشمِ تو بسیار است

یک‌ بار تو را دیدم، ص...

<<بهار>>

نوشِ تو نسیمی‌ست که در جامِ بهار است
این، لحظهٔ شیرین شدن از کامِ بهار است

<با این‌که پُر از حسرت و دردیم نخور غم>
چون بعدِ زمستانِ تو، هنگامِ بهار است

وقتی که گُلِ گَردش...