در حصار آسمانِ شهر، ناله های در خفا بیدار
در سکوتِ آشنای درد، مرگ های بی صدا تبدار

جای جای کوچه های درد ،اشک های بی هوا بارید
خانه های بی چراغ شهر ،در هوای ذره ای دیدار

در گلوی روزهای سرد ،سرنوشتِ ...

هر گاه خواستم زبانم به شکوه وا کنم
تصویر آخرت را در آیینه ،ها کنم
بی تو ز دلتنگی دنیا دلم گرفت
آخر نشد بزم عزا برایت به پا کنم
رفیق نیمه ره شدی آه از دلم
با بغض سینه چگونه تو را صدا کنم
کاش دوباره ش...