هر گاه خواستم زبانم به شکوه وا کنم
تصویر آخرت را در آیینه ،ها کنم
بی تو ز دلتنگی دنیا دلم گرفت
آخر نشد بزم عزا برایت به پا کنم
رفیق نیمه ره شدی آه از دلم
با بغض سینه چگونه تو را صدا کنم
کاش دوباره شبی در آسمان تو
تا صبح تمام درد ها را دوا کنم
هر چه بگذرد غمم تازه تر شود
دیدار آخرت نتوانم رها کنم
گفتی چشم خود را به نگاهم گره بزن
با رفتنت این گره کور چگونه وا کنم
با خود نگفته ای تو میروی چطور
در این زمانه با غم نبودن تو تا کنم
یک بیت مانده به پایان شعر ولی
اخر نشد مهر تو را ز خود جدا کنم
نرگس زند
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
حفیظ (بستا) پور حفیظ 21 شهریور 1402 21:09
درودها بانوی گل و ستاره بانو نرگس زند زیبا و بینظیر بود لذت بردم