می گذارم سر به روى بستر تنهایی ات
تا ببینم صورتت را با همه زیبایی ات

جاى هم آغوشی و بوسیدن لبهاى تو
همچنان محو تو گردم با دل شیدایی ات

از زمین تا آسمان و از کران تا بی کران
می شود عالم اسیر چهره ى ل...

پیش چشمش نیست فرقی بینِ پاییز و بهار
آدمِ سرکش که با غم ها نمی آید کنار

با صداى دل نشین و خنده ی مستانه ات
مثل باران بهاری در زمستانم ببار

صبر من لبریز شد ، فصل ...

دنیا شبیه پنجره ای رو به ماتم است
این روزها که گریه برایم فراهم است

دنیای من ادامه ی یک نقطه تا ابد
فردای من ادامه ی غمهای عالم است

این روزها به سایه ی خود تکیه می کنم
مُهر سکوت بر لب و قلبم ...

دل زارم همیشه غمگین است
غُصِّه دارم کِه طالع ام این است

گفتنی ها ....... ورایِ گوشِ زمین
درد هایم ...... ورایِ تسکین است

ناله هایم رسد به اوج فلک
دردِ فرهاد ...

دل زارم همیشه غمگین است
غُصِّه دارم کِه طالع ام این است

گفتنی ها ....... ورایِ گوشِ زمین
درد هایم ...... ورایِ تسکین است

ناله هایم رسد به اوج فلک
دردِ فرهاد دردِ شیرین اس...