نگاه میکنم
دریچه های ذهن مردمان چه بسته است
چه میشود ؟؟
سکوت غمگسار خسته ای فضای بی‌کرانه را گرفته است
همیشه گوش میکنم
نوای آه و دردهای کودکان و پیرها
چه جسته ام پس از گذار سالها و روزها ؟؟؟
و لمس م...

فصل بهار و سبزه کران تا کرانه است
گویی نشانه از تپش باغ‌‌ و دانه است
پیک نسیم بوی خوش گل چنان دهد
هنگامه رسیدن گلها به میوه است
لبها ولی چرا که فرو بسته شد چنان


وقتی برای عشق جهانی نگاه افسانه است
...

در لحظه های ناب جوانی چه با غرور
در تند باد حادثه روزی به شب رسید
در زندگی غبار دقایق چو بر شتافت
ناگه شتاب ثانیه در لحظه ها رسید...

بر خاک نظاره کردم و دیدم چه رنگها
میروید از دل آن گل
مدهوش میکند آن عطر و رنگها
جای دگر برون شده از خاک تاک ها
تا جان دهد به دل عاشقانه می
دیگر درخت بلندی چنار شد
همسایه اش درخت سرو چه با من آشنا...

در دو روز زندگی غافل شدم از هر چه هست
چون ندیدم هیچ چیزی و نچیدم زانچه هست
در بساط عیش و عشرت عشق میماند چه سود
هر دم از کوی وصالش می‌رسد هجران که هست
در گلستان چون که گل از خاک می‌آید برون
برگ امید خ...