از بیکرانه های عشق و جنون حرف میزنم
دانی سکوت و چشم نگاهی چه ها کند
در دام عشق ،دل شده شیدا میان خون
در هیچ و پوچ و همهمه آهی چه ها کند
با این همه نگاه چه گویم ز دیده ها
بگشای این قفس که شور رهایی چه ها کند
در حیرتم چنان که میشکند دل به یک نگاه
رعدی بر آورد ز ابر تیره و اشکی چه ها کند
از روزهای گشته به یغما چه قصه ها دیدم
آن غصه ها دمادم است و جدایی چه ها کند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 بهمن 1400 13:26
درود بر شما
متین حکیم پور 25 بهمن 1400 21:23
عالی