عشق یک نقش است که خدا نقاشی میکند در قلب مان گر یافتیم ارتباط عمق تصویرش
با دل و جان نقش ،بی مثال کشیدم درخاطرمان مدام لمسش کنیم باعشق در انعکاس نفسمان
انگاه میکشیم انچه عشق از ما بخواهد بر صحفه ناب جهان .
گر به ارزد عشق محصور به یک واژه مفهومش شود ،محدودیتهای نفسمان
هرچه نقش میکشیم آن زمان؛چهره ایست که نقاشان خودکشان نقاشی میکنند آنچه طلب دارند از عشقمان
گر چنین طرحی را تن دهیم زشت و منفور است نقشی که ما دنبال عشق میگشتیم رسم شود
با حقارت اسیر مطلب معشوقه ی خودخواهمان
چونکه عاشق طرح عشق را با الگوی محض عشق کشید نقش او نگاریست که نقشش منحصر از جلوه گاه نقاشی محض خداست.
دوستدارتان علیرضا .