می دونم
یک دست صدا ندارد
با یک گل بهار نمی شود
دوچرخه دو چرخ دارد
اناق چار ستون دارد
در ها دیگر روی پاشنه نمی چرخند
گاهی پنجر که می کنی زاپاس باد ندارد
یک دست پنج انگشت دارد
دیدم آدمی را که شش انگشت داشت
می دونم گوسفندا پرواز نمی کنند
دیدم بال کبوتری را چیدند
شنیدم که آزادی یک واژه است
شنیدم مسئولین کمتر عمل می کنند
جوانان لیسانس و بالاتر مسافرکشی می کنند
دیدم و شنیدم و صدا را در گلو خفه می کنند
شما بگو...
از دست بنده که دستش بجایی بند نیست ؛ چکاری ساخته است؟!
که هیچ فریادی بجایی نمی رسد
طناب دار بر گردن من گشاد نیست؟!
#محمد_مولوی
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 10 آبان 1400 21:03
لطیف و دلنشین
محمد مولوی 11 آبان 1400 11:02
سپاسگزارم جناب عاجلو
حسن مصطفایی دهنوی 11 آبان 1400 07:47
سلام و درود استاد
بسیار زیبا است
سربلند و پاینده باشید
محمد مولوی 11 آبان 1400 11:03
سپاسگزارم جناب دهنوی بزرگوارید