خواب
دوباره درخواب دیدمت ای سپیدار
تودر خوابم بودی آرام و بیدار
نرم واسوده حال در پی ام بودی
مثل همان روز ها مثل اولین دیدار
انگار صورتت را با غبار پوشانده بودی
ناگاه غبار ها ز رویت محو شدنند که شدی برایم پدیدار
تو می دیدی مرا با دقت بسیار
که میخواهی چیزی بستانی مانند یک خریدار
کم کم ز روبه رویم محو شدی و رفتی
ناگاه خود را تنها دیدم با آن همه افکار
گل رخ در خواب لحظه به لحظه در پی آن بود
که نا گاه از خواب پریدم و شدم بیدار٫ بیدار
غزل
گل رخ
تعداد آرا : 7 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 11 اردیبهشت 1399 19:45
زیباست گرانقدردرودتان
فاطمه گودرزی 11 اردیبهشت 1399 20:30
درود تان
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 20:45
درود و عرض ادب
☆☆☆☆☆
قلمت استوار
و
اندیشه ات بهاری باد
◇◇◇◇◇
و
خدا نگهدارتان
خسرو فیضی 11 اردیبهشت 1399 20:56
. با بهترین درودهایم
. استاد . مهر بانوی فرهیخته . قلم توانایتان زیبا سروده ای
. را رقم زده است .
. در انتظار غزل های دیگرتان هستم
. موفق باشید
.
علی روح افزا 12 اردیبهشت 1399 00:36
درود بر شما