زن



خطاب می شود از جنس دوم
و او هرروز منزجرتر میشود از جنس خود
نمی داند که در منشور کوروش اسم اوست
باور می کند برابر نیست
بُنیادش برای نوکریست
نمی داند که هستی مادر است
نمی داند او برابر است
نمی داند که بی مادر جهان برپا نبود
زمین زیبا نبود...

اگر او این چنین بوده
پر از بی عقلی و سستی
چرا می پروراند طفل را در جان؟
به مهرش می کند هر خانه را آرام ؟

او را قضاوت می کنند
و او به سرزنش ها عادت می کند
میبخشد و از خود میزند
در عشق تمام می شود
چون عشق تمام زندگی اوست...

میزُداید گرد روی جلد آن تاریخ
که می گوید درون زن یه شیطان است
نمی داند که آن مکتوب
فقط یک واژه دشنام است...

منم یک زن
پرم از مهر و شادی
و می دانم که می دانم
درونم گوهری دارم
که می بندد همه درها به روی هر چه تزویر است...

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 63 نفر 97 بار خواندند
فائزه اکرمی (11 /10/ 1400)   | محمد مولوی (19 /10/ 1400)   |

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا