شبی با من چه کرد آن گیسوانت
نگاه مَست و آن چشمان ماهت
به مژگانت زدی تیر خلاصم
بدادی بوسه ای از آن لبانت
به لبخندی بدادی جان به جانم
شدم غرق تو و آن خنده هایت
چو بشنیدم صدایت را به یکبار
برفتم در خیالات با نوایت
نوشتم بر دلت آری چه ساده
منم عاشق به دیدار و نگارت
بدیدم ماه مه رُخ در تو من یار
شدم جذب غرور و آن وقارت
ندادی بر من عاشق تو مهلت
زدی زخمی به جانم با چه سرعت
تمام جان من آغشته از عشق
همان عشق «هایلی» مانده به یادت
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 17 آذر 1402 10:20
.مانا باشید و شاعر
کیوان هایلی 18 آذر 1402 09:35
درودتان باد بزرگوار
سپاسگزار مهرتان
مجید ساری 17 آذر 1402 12:00
زدی زخمی به جانم با چه سرعت
زیبااا و دلنشین جناب هایلی عزیز
عاشقانه هاتون به زیبایی تمام
درود و ادای احترام
کیوان هایلی 18 آذر 1402 09:37
درودها خدمت شما جناب ساری بزرگوار و عزیز
سپاسگزار مهرتان
نوش نگاهتون
سیاوش دریابار 18 آذر 1402 13:13
گفتند بگویم و نگفتیم به کسی
زین عمر که مانده از آن نفسی
این بلبل نالان که همه عمر غزل
میگفت و نشد غزل خوان کسی
@@@@@@@
یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشدیک شمع می تواند پایان تاریکی باشدیک واژه میتواند بیانگر یک هدف باشدامروز می تواند ان “یک” باشد صبح روز شنبه آغاز گر یک روز و هفته خوب برای شما و خانواده محترم باشد
الهی امین
کیوان هایلی 22 آذر 1402 14:28
درودها خدمت شما جناب دریابار عزیز و بزرگوار
سپاسگزار مهرتان
نوش نگاهتون
قلمتان نویسا و رقصان
محمود فتحی 18 آذر 1402 15:25
درود برشما خیلی شاد عاشقانه وپرشکوه بود
کیوان هایلی 22 آذر 1402 14:28
درودتان باد حضرت دوست جناب فتحی بزرگوار
سپاسگزار مهرتان
نوش نگاهتون