بعد از این سینه ی من خانه ی اولاد غم است
پر از این طایفه ی ظالم نامحترم است
شرح آشفتگی از عشق قمر چهره ای است
که برای من از او بهره تماما(تمامن) ستم است
طفل احساس مرا برد و به من گفت نیا
که سزای تو هم آغوش شدن با عدم است
شهری از خون جگر فرش نمودم من و گفت
این مساحت که به اندازه ی چندین قدم است!
بذر آتش به دلم کاشت و هنگام درو
قلب جزغاله ی من دید که در دود ودم است
چون مرا دید که در بحر جنون غوطه ورم
بی تفاوت نگهی کرد که یعنی چه کم است
تا صدای قدم شوم قضا می شنوم
هر مسیری بروم عاقبتش پیچ و خم است
اگر او طالب احسان به فقیر است چرا؟
با من خاک نشین دشمن محض کرم است
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 22 امرداد 1401 14:58
.مانا باشید و شاعر