می شود آیا که ما را هم بخوانی سوی خویش؟
گم کنی ما را میان جنگل گیسوی خویش؟
راهبندان مسیر خانه ات را وا کنی
جا دهی ما را میان عاشقان در کوی خویش
سر به روی شانه ی بی طاقت قلبم نهی
بازگردانی سلامت بر تنم از بوی خویش؟
در جواب بردباری هایم از بی همدمی
بی هوا بنشانیم یک لحظه در پهلوی خویش؟
ای فدای قطره ی ابی که از جامت چکید
می شود با آن به دریا زد دل ترسوی خویش
ساده می انگاشتم دلباختن را و عجب
ریشه ام را از زمین برکند با نیروی خویش
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 21 فروردین 1403 22:32
درود بر شما
یاسر قادری 22 فروردین 1403 15:54
میشود با آن به دریا زد دل ترسوی خویش
مرحبا جناب قادری
سعید نادمی 27 فروردین 1403 16:33
عالی بود ... موفق باشید