آسمانی بی ستاره و تار
ابرهایی برانگیخته
پاییزی مریض و زرد
برگ هایی بر زمین ریخته
کوچه هایی بن بست و سرد
مردمانی از هم گسیخته
خانه هایی خالی از امید
لب های خنده از آنها گریخته
چهارچوب و چهارمیخ و چکش
چانه هایی با دروغ درآمیخته
نقشه هایی نقش برآب شده
ستایشِ افکارِ بیخته ،
شرحِ حالِ شهری است
که شهروندی شمع و
شراب و عشق را
همیشه انکار می کند
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 شهریور 1400 10:44
لطیف و دلنشین
امیر عاجلو 02 شهریور 1400 10:44
.مانا باشید و شاعر