داد از تو و اطوار تو، از چشم خنجردار تو
از ابروی عاشق کُشَت، از گرمی بازار تو
از گونه و گیسوی تو، رنگ سیاهِ موی تو
لب های چونان آتشت، عطر هوای کوی تو
آه از سرِ سنگین تو، چشمان نازک بین تو
هم از جفا هم از وفا، از آن و هم از اینِ تو
نانم تویی آبم تویی، تاریک و مهتابم تویی
هم خیمه ای هم آتشی، افتاده در تابم تویی
پایان راهی پر غمی، زخمِ دلم را مرهمی
گرمای دستی آشنا، در یک نشیبِ مبهمی
کمتر منم خیلی تویی، مجنون منم لیلی تویی
من مستِ جام رغبتم، معنای بی میلی تویی
تو نور، من گلخانه ام تو شمع، من پروانه ام
تو دلبری دُرّدانه ای، من عاشقی دیوانه ام
من با تو معنا می شوم، بی تو تمنّا می شوم
ویرگولِ اشعار تواَم، با مکث خوانا می شوم
زردیّ رخسارم ببین، احوال بیمارم ببین
خاموشم اما شعله ور، اسپند بر نارم ببین
گر رفته ام از یاد تو، از شهرِ مهرآباد تو
بین زیر پا شیرینِ من، آنجا منم فرهاد تو
ای طالع مطلوب من، مَه پارۀ محجوب من
نوری بتابان بر شب و بر پیکر مصلوب من
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 09 اردیبهشت 1403 09:42
درود بزرگوار ا