بنای بودنِ ما پرسه در غبار نبود
برای غوطه در آمال بی شمار نبود
اگر نمی رسید آدمی به میزِ هوس
تمام هستی او معنی اش قمار نبود
اگر پیاده بود متّکی به پای خودش
اسیر و منتظر بذل یک سوار نبود
حیات آدمی آکنده از بلاهت اوست
و گرنه وارثِ این حالِ ناگوار نبود
هزار گونه بلا از سپهرِ بی خِرَدی
به سان صاعقه ای بر سرش هوار نبود
قرارِ نوع بشر با خدای خویش چنین
دچارِ خود شدن و از خدا فرار نبود
به جای بال گشودن به سوی قلۀ عقل
هبوط و سقوط تا قعر روزگار نبود
اگر که آدمی از قدر خویش آگه بود
چنین پریش و دل آزرده و نزار نبود
ز آرمان خلقت از این بیشتر نمیدانم
که حال و روز بشر، اینچنین قرار نبود
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 08 شهریور 1400 11:27
درود و سلام موفق و مانا باشید