دنیامون زیباست
اما
بهارو نمیشه دید
آسمون آفتابی
اما
پرواز دو پرنده رو
نمیشه دید
قلب مون مهربون
ولی
شده سرد
تو این زمون
قصه ی من
این روزها
قصه ی خاکستریه
داره بارون میباره
از
چشم من این شب ها
شب های بی ستاره ام
شب های سرد و تار من
گریه میکنم بی صدا
خنده هام
الکی
هنوزم یعنی میشه
شنید
صدای قناری رو
یعنی میشه
قلب سرد ما رو
دوباره
خورشید گرم کنه
یعنی میشه دوباره
برگرده بهار
به خونه
ای همسفر
درد تو درده منه
این شب های
بی ستاره
تقدیر نانوشته منه
بغض و غصه رو
بیا هم بشکنیم
آره ما
میتونیم
خط بزیم
رو هر چی
که داره
ما رو به تباهی
میرسونه
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 10 آذر 1400 09:09
لطیف و دلنشین