بی قراری را کجا باشد علاجش انتظار؟
تا به کی باید بسوزد شمعِ جانِ بی قرار؟
عاشقان را پند و اندرز و نصیحت گو خطاست
او به شوقِ وصلِ یار از خود ندارد اختیار
راه عاشق در طریقت از دگر مردم جداست
کو به سویِ نیستی، سرگشتگی شد رهسپار
کشته شد منصور و آخر شد سرش بالایِ دار
هر که شد محوِ جمالش عاقبت شد سربدار
حق پرستان را به باطن جو و بر احوالشان
هر که شد مستِ رخِ یاری مسلمانش شمار
کفر و ایمان را نباشد داوری جز عشق او
ای بسا کافر به باطن، مومنِ دین آشکار
ای بسا گرگی که می پوشد لباسِ میش را
می دراند جمعِ میشان را ولی در استتار
عاشقان پیغمبرانِ روح و جانند ای پسر
کو کجا در جانشان باشد غبار و استعار؟
کفر و ایمان را نباشد نسبتی با عاشقی
کو بود از مسجد و دیر و معابد برکنار
عشق یعنی مهربانی، روح زیبا، حس ناب
خلوتی با دل میانِ قیل و قالِ روزگار
عشق یعنی چشمِ بی خواب و تمنایِ وصال
چشم تو تنها پیِ چشمانِ زیبایِ نگار
جانِ عاشق را طلب کن از خدایِ عاشقان
تا که سوزانی تو عالم را به جانِ پرشرار*
*اشاره به این بیت حضرت مولانا:
گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
وین عالم بیاصل را چون ذرهها برهم زند
#جواد_امیرحسینی
25 آبان 1400
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 26 آبان 1400 15:55
محسن جوزچی 26 آبان 1400 23:29
درود بر شما بسیار عالی همچون همیشه
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 27 آبان 1400 01:21
درود فراوان
امیر وحدتی 27 آبان 1400 07:48
بسیار زیباست. ستودنیست قلم شیوایتان.
عشق یعنی خواندن شعر شفابخش "جواد"
چون دعای صبحگاهان در کنار آبشار
گر "یگانه" ، طالبی آتش در این عالم زنی
از خدای عاشقان خواه عشق و جانی پرشرار
امیر وحدتی 01 آذر 1400 19:02
عاشقان در وادی عشقند دائم رهسپار
فارغ از این روزگارند خوش بحال روزگار
عشق یعنی خواندن شعر و غزلهای "جواد"
دیدن لبهای خندانی و چشمانی خمار
این رباعی هم تقدیم گل وجودتان.
خسرو فیضی 28 آبان 1400 12:10
. با درودم نیک
. استاد ارجمند چرا در سایت هستید ؟؟
. چرا اشعار زیبایتان را به اشتراک می گذارید ؟؟
. خب به دوستان سر بزنید و برایشان نظر بگذارید
. همچنان که آنان برای شما نظر نوشته اند
. در انتظار مهربانی شما هستیم