آواره ام ز شهرِ خود و رفته ام ز یاد
عمرم به پایَت ای گلِ یخ، داده ام به باد
عادت به بی وفایی تو کرده ام، عجب!
بر خصمِ جانِ خود چه کسی دارد اعتیاد؟
با قصّهیِ خیالِ تو هر شب سحر شده
شیرین تر از هزار و یک نقلِ شهرزاد
سجّادهیِ دعایِ من از ذکر نام تو
لبریز بود نیمهیِ شب ها و بامداد
از آسمان و عرش طلب کردمت ولی
حاجت روا نشد، به فنا رفت اعتقاد
دنیای بی تو پوچ و جهان یک کلافِ کور
از دین و اعتقاد، رسیدم به ارتداد!
از من گذشت و دورهیِ من هم به سر رسید
بیچاره آنکه بعد به عشقِ تو سر نهاد.
#جواد_امیرحسینی
یکم اسفند ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 01 اسفند 1400 19:52
!درود