بیداد مرا می کشد و دادرسی نیست
در برزخِ تردیدم و فریادرسی نیست
زنگار گرفته ست اگر آینه ی دل
ها کردن این آینه را چون نفسی نیست
هر ثانیه بی عشق در این پهنه ی گیتی
جز مردن صدباره به کنج قفسی نیست
دلتنگ کسی باش که دل سنگ نباشد
بیرون شو از آن سینه که دلتنگ کسی نیست
سیمرغ شدن شرط رسیدن سر قاف است
این عرصه که جولانگه هر خرمگسی نیست
دل پرده نشین است نه پتیاره ی بازار
آئینه تماشاگه هر خار و خسی نیست
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
آبان ۱۴۰۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 05 آذر 1401 19:59
سلام ودرود