آنکه دل را می بَرَد ، دلدار می خواهد چه کار ؟
عاشق رسوای تو ، انکار می خواهد چه کار ؟
کرده ای بازار خود را گرم و دانی عاجزم
یوسف زیبای من ، بازار می خواهد چه کار؟
روز و شب فرقی ندارد پیش من با عشق تو
غرق رویا ، دیده ی بیدار می خواهد چه کار ؟
عاشقت هستم ، تویی تنها ترین در این دلم
این دلم معشوقه ی بسیار می خواهد چه کار ؟
همچنان خاری کنارت بوده ام ، گفتی به من
هر گلی خشکیده گردد ، خار می خواهد چه کار ؟
زندگی دار مکافات است و محکومم به مرگ
آنکه را کشتی ، طناب دار می خواهد چه کار؟
بال من را چون شکستی ، در قفس انداختی
بی مروت ، این قفس دیوار می خواهد چه کار؟
در "هزار و یک" شبم ، جز تِک تِک ِساعت نبود
آنکه مرده ، این همه تکرار می خواهد چه کار؟
لطفا بشنوید دکلمه این کار را با صدای بانو" بدری عسکری" در قسمت ذیل
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 24 اردیبهشت 1401 10:48
درود و سلام موفق و مانا باشید
سعید نادمی 24 اردیبهشت 1401 11:13
درود بر شما قربان و ممنونم از زحماتتون
رضا کاظمی اردبیلی 24 اردیبهشت 1401 17:18
سلام و درود
شعرتان را خواندم
زیبا و دلنشین بود
موفق باشید
سعید نادمی 24 اردیبهشت 1401 18:17
سلام و وقتتون بخیر قربان ... ممنونم و نظر لطفتونه
محمد نیک روش 27 اردیبهشت 1401 20:47
زیبا قلم زدید.
البته غزلی با همین وزن و همین ردیف و قافیه
بنده چندسال پیش سرودم و در سایت شعر ناب ثبت کردم.
مایل بودید ارسال میکنم.
یا اینکه اینجا هم به اشتراگ میگذارم.
سعید نادمی 18 خرداد 1401 12:20
سلام دوست گرامی ... سپاس از نظرتون
مطمئنا قافیه و ردیفهای زیبا را خیلیها استفاده میکنند ولی در موضوعات مختلف و متفاوت و با سلیقه شاعر ،
فکر میکنم قافیه و ردیف متعلق به کسی نیست و هرکس میتونه خودشو محک بزنه و سلیقشو نشون بده ،
خوشحال میشم شعر شما رو هم ببینم قربان